کتابدوني/ روزي جُحي (جوحا) براي خريد دراز گوشي به بازار مالفروشان ميرفت. مردي پيش آمدش و پرسيد: کجا روي؟ گفت: به بازار ميروم تا درازگوشي بخرم. گفتش: بگو «انشاءالله» گفت چه جاي «انشاءالله» باشد که خر در بازار و زر در کيسه من است! چون به بازار درآمد، زرش را بزدند و چون باز ميگشت همان مردش برابر آمد و پرسيدش از کجا ميآئي؟ انشاءالله از بازار، انشاءالله زرم را بيدند، انشاءالله خري نخريدم و زيانديده و تهيدست به خانه بازميگردم انشاءاللَّه.
مسجدرسول الله\ص\روستاي مازغ بالاباقدمتي يکصدوپنجاه سال
ضرب المثل/ آنان که غني ترند محتاج ترند
تصاويربدون شرح ازساختمان سرايدارمدرسه روستا
بازار ,انشاءالله ,بگو ,انشاءالله» ,چون ,پرسيدش ,به بازار ,برابر آمد ,مردش برابر ,همان مردش ,ميگشت همان
درباره این سایت