يکي بود/ خارپشتي از يک مار تقاضا کرد که بگذار من نيز در لانه تو، مأوا گزينم و همخانه تو باشم. مار تقاضاي خارپشت را پذيرفت و او را به لانه تنگ و کوچک خويش راه داد. چون لانه مار تنگ بود، خارهاي تيز خارپشت هر دم به بدن نرم مار فرو ميرفت و او را مجروح ميساخت اما مار از سر نجابت دم بر نميآورد.
سرانجام مار گفت: «نگاه کن ببين چگونه مجروح و خونين شدهام. ميتواني لانه من را ترک کني؟»
خارپشت گفت: «من مشکلي ندارم، اگر تو ناراحتي ميتواني لانه ديگري براي خود بيابي!»
عادتها ابتدا به صورت مهمان وارد ميشوند اما ديري نميگذرد که خود را صاحبخانه ميکنند و کنترل ما را به دست ميگيرند.
مواظب خارپشت عادتهاي منفي زندگيتان باشيد.
مسجدرسول الله\ص\روستاي مازغ بالاباقدمتي يکصدوپنجاه سال
ضرب المثل/ آنان که غني ترند محتاج ترند
تصاويربدون شرح ازساختمان سرايدارمدرسه روستا
مار ,لانه ,خارپشت ,داستانک ,تنگ ,تو ,او را ,ميتواني لانه ,داستانک چند ,و او ,را به
درباره این سایت